این قصه از چند جنبه قابل بحثه: از جنبه قرآنی، جنبه تاریخی، جنبه خودم.
اول از خودم شروع میکنم.
من میگم، یعنی عقل من میگه:
1) نه اون خانوم و نه هیچ کسی، صاحب حرم نیست تا بخواد به بقیه امر و نهی کنه. چون تا اون جایی که من میدونم، زمین حرم، وقف حضرت معصومه است. و اداره اون به عهده متولیان حرم و خدمه حرم واگذار شده. همه کسانی که به حرم میان، میهمانِ خانم، حضرت معصومهاند که به کریمه اهل بیت معروفند. فرقی نمیکنه چرا و چطور پات به این مکان مقدس کشیده شده باشه: خواه به عنوان زائر و خواه برای درس و مباحثه و یا هر دو.
2) میگن مهمون از مهمون خوشش نمیاد و صاحبخونه از هر دوتا. ولی این حرف، در مورد اهل بیت عصمت و طهارت صدق نمیکنه. چه خوب بود اگه در حضور بانویی بزرگوار چون حضرت معصومه سلام الله علیها چنین جدالی اتفاق نمیافتاد. جدال در یک محیط معنوی که عُشّ اهل بیت است و در مقابل چشم چنین صاحبخانهای، کاری است خلاف ادب و نشانگر سطح رشد اجتماعی مجادلهگر هست. یه چیزی شبیه شعار سازمان اتوبوسرانی: ارائه بلیت، نشانگر شخصیت شماست.
3) متأسفانه حوادثی مثل این قصه، واقعیتهای جامعهی ایرانی است. خواهرم خودش دیده بود که تو یه مغازه دوتا خانوم داشتند با فروشنده چونه میزدند سر قیمت تا تخفیف بیشتری بگیرند. فروشنده گفت: شما خودتون دیدین که من برای اون افغانیه که قبل از شما خرید کرد تخفیف ندادم. (پس این قدر چونه نزنید) اون دوتا خانوم گفتند: وا، ما رو با اون افغانی یکی میدونی؟ یعنی ما هیچ فرقی با یه افغانی نداریم؟ فروشنده وقتی این طور دید دیگه اصلا سکوت کرد و هیچ نگفت.
نه خانم عزیز، کار فروشنده فروش کالا هست به نفع خودش، عدالت ایجاب میکنه که به همه به یه قیمت بفروشه بدون توجه به ظاهر و ملیت خریدار. البته گاهی میتونه تخفیف ویژه قائل بشه برای افرادی که واقعا سطح مالی پایینی دارند. و کسی نمیتونه یقهشو بگیره که چرا این کارو کردی؟ چون صاحب کالاست. نه تنها برای فروشنده عیب نیست بلکه نشان کرامت و بزرگواری و رحمت و انسان دوستی اوست.
4) کی گفته ما باید سخت گیر باشیم و همه جا دم بزنیم از عدالت خشک؟
چرا ما از خدا میخوایم که طبق رحمت واسعهاش با ما رفتار کنه نه بر اساس عدالتش؟ اما نسبت به مخلوقات خدا بر عکس عمل میکنیم؟
بله، اصل مسلم همیشه عدالته ولی به نظر من، خود اجرای عدالت نیاز به علم داره. اون خانوم با کدوم علم میخواست عدالت رو اجرا بکنه؟ اگه قصه رو با دقت و بیطرفانه خونده باشید متوجّه میشید که در حقیقت، این تعصب بوده که اون خانم رو وادار به این جدال کرده، و تعصب _ و یا به تعبیر قرآن حمیّت جاهلی_ عین جهل است و دقیقا مخالف علم.
نوشته شده توسط: رضوان مرادی